نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار . . . . چکنم حرف دگر یاد نداد استادم
سید شهیدان اهل قلم، سید مرتضی آوینی:
هنر آن است که بمیری پیش از آنکه بمیرانندت و مبداء و منشاء حیات آنانند که اینگونه مرده اند... خون حسین (ع) و اصحابش کهکشانی است که بر آسمان دنیا راه قبله را می نمایاند... پندار ما این است که ما مانده ایم و شهداء رفته اند، اما حقیقت آن است که زمان ما را با خود برده و شهداء مانده اند... زندگی زیباست اما شهادت از آن زیباتر است... حب حسین (ع) سرالاسرار شهداست... از عاشورای سال 61 هجری دیگر زمان از عاشورا نگذشته است و همه روزها عاشوراست... کربلا حرم حق است و هیچکس را جز یاران امام حسین (ع) راهی بسوی حقیقت نیست... حقیقت هنر نوعی معرفت است که در عین حضور و شهود برای هنرمند مکشوف می گردد... هنر شیدایی حقیقت و تجلی شیدایی است

 

هیچ می توانیم بگوییم ‌‍"" کان کمن زار الله فی عرشه "" کیست؟

زائر امام حسین (ع) در شب جمعه کسی است که خدا را در عرشش زیارت می کند.

یعنی چه؟ آیا ما اینها را می فهمیم؟

  ارزش گریه به حدی است که می گویند:

"قبل از زیارت سید الشهداء(ع) ، هنگام خواندن اذن دخول ، همین که اشک مختصری از چشمانت آمد ، آن اشک علامت اذن دخول است؛ یعنی داخل شو؛

    آخر از چشم من اشک بیاید چه ربطی دارد که آنها اذن دخول داده اند؟ آیا معلوم است که این قضیه ها چیست؟

آیت الله بهجت



در مدح حضرت معصومه سلام‌الله علیها
 
اى دختر عقل و خواهر دین

وى گوهر دُرج عزّ و تمکین

 

عصمت شده پاى بند مویت

اى علم و عمل مقیم کویت

 

اى میوه‌ی شاخسار توحید

همشیره‌ی ماه و دخت خورشید

 

وى گوهر تاج آدمیّت

فرخنده نگین خاتمیّت

 

شیطان به خطاب قم براندند

پس تخت تو را به قم نشاندند

 

کاین خانه بهشت و جاى حوّاست

ناموس خداى جایش اینجاست

 

اندر حرم تو عقل مات است

زین خاک که چشمه‌ی حیات است

 

جسمى که دراین زمین نهان است

جانى است که در تن جهان است

 

این ماه منیر و مهر تابان

عکسى بود از قم و خراسان

 

ایران شده نور بخش ارواح

مشکات صفت عرش و کرسى

 

هر کس به درت به یک امیدى است

محتاج تر از همه «وحیدى» است



<   <<   156   157   158   159   160   >>   >
بینوا فرزند آدم ، مرگش پوشیده است ، و بیمارى‏اش پنهان ، کردارش نگاشته است و پشه‏اى او را آزار رساند جرعه‏اى گلوگیر بکشدش و خوى وى را گنده گرداند . [نهج البلاغه]