سفارش تبلیغ
صبا ویژن


نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار . . . . چکنم حرف دگر یاد نداد استادم
سید شهیدان اهل قلم، سید مرتضی آوینی:
هنر آن است که بمیری پیش از آنکه بمیرانندت و مبداء و منشاء حیات آنانند که اینگونه مرده اند... خون حسین (ع) و اصحابش کهکشانی است که بر آسمان دنیا راه قبله را می نمایاند... پندار ما این است که ما مانده ایم و شهداء رفته اند، اما حقیقت آن است که زمان ما را با خود برده و شهداء مانده اند... زندگی زیباست اما شهادت از آن زیباتر است... حب حسین (ع) سرالاسرار شهداست... از عاشورای سال 61 هجری دیگر زمان از عاشورا نگذشته است و همه روزها عاشوراست... کربلا حرم حق است و هیچکس را جز یاران امام حسین (ع) راهی بسوی حقیقت نیست... حقیقت هنر نوعی معرفت است که در عین حضور و شهود برای هنرمند مکشوف می گردد... هنر شیدایی حقیقت و تجلی شیدایی است


 
اگر مقدورم بود تمام زبان‌های دنیا را فرا می‌گرفتم. ما روی عشق و علاقه به زبان زمان‌مان که "فرانسه" بود و در آن موقع بسیار رایج بود به فراگیری آن پرداختیم. استادمان علامه شعرانی رحمه الله علیه زبان فرانسه‌اش بسیار قوی بود.

 به نظر شما کتاب اصلا مهم هست یا نه؟
ما خواهان عزت و اعتلا وارتقای جوانان عزیزمان هستیم، به این امید که در آینده از افراد نامور، فاضل و عالم، دانشور، دانا و دانشمند و همگی از ارباب اهل قلم برای کشور جمهوری اسلامی ایران گردند و مدینه فاضله‌ی کاملی را تشکیل دهند. به حضور جوانان عزیز کشورمان اعم از دبیرستانی و دانشگاهی، دختر خانم و آقا پسر باید عرض کنم که الان که جوانید و زمان کسب علوم و معارف شماست و سرمایه‌ی کسب علوم و معارف را دارا می‌باشید، باید همت بگمارید که نهال وجود شریفتان ان شاء‌الله شجره‌ی طیبه‌ی طوبایی شود که وصف کردم.  از الان مراقبت و مواظبت از خودتان را فراموش نکنید و کشیک نفس بکشید که این صنع الهی را که وجود شریف شماست، به دست هوی و هوس ندهید و آن را تباه نکنید. به جوانان عزیز باید عرض کنم: در این سنین، جوانی کتب سودمند مطالعه کنید و از مطالب هرزه، داستان‌های پلید و اشعار آلوده دوری جویید.
 حدیثی از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) هست که امام علی (علیه‌السلام) در یکی از کوچه‌های کوفه در حین عبور، جوانی را دید که سرگرم خواندن تصنیف‌های هرزه است. آقا به آن جوان فرمود: ای جوان تو داری کتاب وجود  خودت را با چه چیزهایی پر می‌کنی؟ تصنیف‌های هرزه برای چه باید در دفتر دل بنگارید که خیلی با ارزش است.

دفتر حق است دل، به حق بنگارش
نیست روا پر نقوش باطله باشد

چرا به جای اشعار آلوده، اشعار حکیمانه در دفتر دل نباشد؟ چرا به جای تصنیف‌های هرزه، علوم، معارف و فرهنگ قرآنی و حقایق اسلامی در دفتر وجود انسان حک نشود؟ از کوزه همان برون تراورد که در اوست.
آن کس که سرمایه علمی دارد، حرفش پخته، قلمش سنگین و وزین و آثار وجودیش ارزشمند بوده و محیط بر زمان و مکان است و انسانی است همیشگی. کتاب وجود انسان آن گوهر ماورای طبیعت است که نامش نفس ناطقه و روح و روان است. همان حقیقتی که علوم و معارف هر چه در آن بریزند سعه‌ی وجودی و نورانیتش بیشتر می‌شود، گنجایشش نیز به مراتب بیشتر خواهد شد.

قدر خود بشناس و مشمر سرسری
خویش را کز هر چه گویم برتری

آن که دست قدرتش خاکت سرشت
حرف حکمت بر دل پاکت نوشت

 شیخ‌الرئیس ابوعلی سینا رساله‌ای دارد که همانند دیگر رساله‌هایش ارزشمند است، به نام رساله «عهد»، این مرد بزرگ در آن رساله می‌فرماید: من عهد بسته‌ام با خدایم که قصه‌های آلوده و افسانه‌های بیجا و غلط که انسان را به انحراف می‌کشاند و او را از خودش فراموشی می‌دهد و از کمالش باز می‌دارد، مطالعه نکنم. افسانه‌های آلوده انسان را به لجن می‌کشاند و باعث می‌شود انسان قادر به زندگی در اجتماع نباشد. بدبو و متعفن می‌شود و حتی از خودش بدش می‌آید و جامعه او را نمی‌پذیرد و حتی پدر و مادر و دودمانش از او فرار می‌کنند. چرا جوان به تصنیفهای هرزه و افسانه‌های پلید رو آورد؟
انسان در این قبیل نوشته‌ها به خیال خود دل خوش است، نه به عقل. عقل از رمان‌های هرزه تبری می‌جوید. انسان آن است که عاقل باشد و زمام امورش در دست عقل نگه داشت.

و آیا کتاب در پی ریزی تمدن بشر نقشی دارد؟
به عرض می‌رسانم درباره‌ی این سؤال شریف شما یک جمله‌ی کوتاهی در آثار پیشینیان هست که در مقام تعلیم و تربیت از اهمیت بسزایی برخوردار است. پیشینیان فرموده‌اند: «العلم صید و الکتابه قید» دانش صید و شکار است و کتابت قید و پابند آن دانش است، علمی را که انسان صید و شکار کرده است باید به قلم بیاورد تا فراموش نشود.
کتاب‌های وزین و سنگینی که در جامعه ما و در کتابخانه‌های ما در رشته‌های گوناگون موجود است، نتیجه تلاش و زحمات طاقت فرسای دانشمندان گذشته است. کسانی که علومشان را قید کرده و به بند کشیده‌اند. اگر زحمات آنان نبود، امروزه علوم و دانش به چنین پیشرفتی دست نمی‌یافت.
حدیثی از امام حسن مجتبی (علیه السلام) هست که وقتی آن حضرت برای چهارمین بار مسموم شدند و آثار زهر در جانشان رخنه کرد و کارگر شد و دیدند که از این نشأه ارتحال می‌کنند. امام (علیه السلام) چه کرد؟ یکی از کارهای آموزنده امام که حجه الله است – و البته همه کارهاشان آموزنده برای تعلیم بشر است- آن حضرت دستور دادند که برادرزاده‌ها، فرزندان خود و خردسالان دودمانش در منزل جمع گردند ( این مطلب را یعقوبی در تاریخش ذکر کرده است). و با اینها به گفت و شنود نشست و به آنها فرمود: شما امروز خردسالان اجتماع هستید و در آینده پدر و مادر و رجال و نساء اجتماعید، از الان به فکر آینده خودتان باشید که اجتماع بعدی را شما باید اداره کنید.
در ابتدای این فرمایش‌ها به آنان فرمود: با خودتان دفتر و قلم همراه داشته باشید و پیش دانشمندان که می‌روید حرفهای‌شان را هدر ندهید، حرف‌هایی را که می‌شنوید در دفترتان یادداشت نمایید که یک روز به کارتان خواهد آمد.

 
جامعه ما به چه موضوعاتی بیشتر نیاز دارد؟
جامعه ما به علوم گوناگون نیاز دارد و آنچه را که عقل و شرع امضاء فرموده‌اند همه محترمند و بعد از علم دین که علم انسان ساز است، اجتماع به طبیب، بازرگان معتبر و متدین و حافظان اجتماع نیازمند است. حافظان اجتماع که همان ارتش باشند نگاهدارنده‌ی اجتماعی و سنگر مردمند و حافظ حد و مرز اجتماع هستند. قرآن کریم فرمود ما برای سعادت بشر دو چیز فرستادیم؛ یکی کتاب و دیگری آهن.
در بعضی از تفاسیر عنوان کرده‌اند که عطف آهن بر کتاب چگونه عطفی است و چه ارتباطی بین آهن و کتاب وجود دارد که اینها به هم عطف شدند؟ نزول کتاب با «انزلنا الحدید فیه بأس شدید» این چه تناسبی با هم دارد؟ بعد فهمیدند که حدید به معنی شمشیر است و استفاده از شمشیر، کار ارتش است. حدید نگاه‌دارنده‌ی نظام است. مگر جامعه‌ای بدون حدید پایدار می‌شود؟ «و لکم فی القصاص حیاه یا اولی الالباب»
همچنین جامعه به صنایع و به دانشوران و آنچه را که عقل و شرع برای تکامل اجتماع و برای حفظ مدینه‌ی فاضله اجازه فرموده‌اند، نیاز دارد.
حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) به اصحابشان فرمودند: از شما کسانی باشند که زبان بیگانگان را بیاموزند تا نامه‌ها را بخوانند و بفهمند و حتی امر فرمودند که زبان دیگر قبایل را یاد بگیرند، چرا که زبان هر طایفه‌ای نردبانی است برای رسیدن به مقاصد آن طایفه.
پس آنچه را که جامعه برای نگهداری پیکره اجتماع و مدینه فاضله نیاز دارد، همه پسندیده است و نویسندگان ما نیز برای پروراندن آن حقایق باید دست به قلم ببرند و اولین چیزی که از اهمیت بسزایی برخوردار است، «آدم سازی» است. برای هر گروه، باید معارف و علوم اسلامی به همان نسبت، برای‌شان به صورت کتاب نوشته شود و غذای روحی‌شان به اندازه ظرفیت ادراکی‌شان باشد.
 کتاب به معنی سفره‌ی غذاهای معنوی انسان‌ها و به خصوص نسل جوان اجتماع است. لاجرم کتاب باید انسان‌ساز بوده و در تشکیل مدینه‌ی فاضله نقش داشته باشد؛ و غرض و ایده‌ی نویسنده‌ی کتاب، نشر بذر معارف در نفوس مستعد باشد. امام امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) دانشمندان را به زارع تشبیه فرموده است، و دل‌های پذیرای معارف را به مزارعه، چنانکه در نهج‌البلاغه فرموده است: «یحفظ الله بهم حججه و بیناته حتی بودعوها نظرائهم و یزرعوها قلوب اشباههم»
آدمی محتاج است به تحصیل علوم معنوی و آشنایی با معانی کلمات کتاب هستی، و فراگرفتن و حرف و آنچه که وسایل و لوازم زندگی مدینه‌ی فاضله انسانی بدان نیازمند است و موجب ترقی و تکامل تمدن بشری است. این کتاب است که بهترین سبب و وسیله برای رسیدن این آرمانهای ارزشمند دنیوی و اخروی است. بدین لحاظ، کتاب در اجتماع، موقعیت و اهیمت بسزایی دارد و ارباب قلم نیز دارای وظیفه‌ای بسیار خطیر و سنگین هستند. انسان باید بکوشد تا خود کتاب و کتابخانه زنده باشد و به قول شمس مغربی:

مرا به هیچ کتابی مکن حواله دگر
که من حقیقت خود را کتاب می‌بینم

 این مطلب بدین معنی است که علم و عمل در حقیقت، جوهر انسان سازند، و انسان آنچه را فرا گرفته و بدان عمل نموده است، گوهر ذات او می‌گردد. و به عبارت دیگر: علم و عمل خود سازنده وجود است. هر خردمند فرزانه بنگرد که در شب و روز، خودش را چگونه می‌سازد. و این مطلب وزین، بر اصل استوار و پایدار اتحاد عقل و عاقل و معقول، یعین علم و عالم و معلوم، و هم اتحاد عمل و عامل و معمول است. چه این که عمل را دو روی است، رویی با زمان و ماده است که متصرم و منقضی است، و رویی با ماورای زمان و ماده و طبیعت است که حقیقت گوهر انسان می‌شود و همیشه باقی و برقرار است. لذا پیغمبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم )به قیس بن عاصم فرمود: همه‌ی احوال و نشیب و فراز را که در پیش داری، آن عمل تو است. غرض این که مرد و زن بزرگوار اجتماع ما باید بکوشند تا خود کتاب زنده جاودانه سودمند باشند، که جوهر ذات آنها به نور دانش فروغ گیرد. به قول حافظ شیرین سخن:

گوهر معرفت آموز که با خود ببری
که نصیب دگران است نصاب زر و سیم



<   <<   31      
« گفتارها سپرده نزد نگهدار است » و « نهفته‏ها آشکار » ، و « هر نفس بدانچه کرده گرفتار » . و مردم ناقص عقل و بیمار ، جز آن را که خداست نگهدار . پرسنده‏شان مردم آزار و پاسخ دهنده‏شان به تکلف در گفتار . آن که رایى بهتر داند ، بود که خشنودى یا خشمى وى را بگرداند ، و آن که از همه استوارتر است از نیم نگاهى بیازارد یا کلمه‏اى وى را دگرگون دارد » . [نهج البلاغه]