سفارش تبلیغ
صبا ویژن


نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار . . . . چکنم حرف دگر یاد نداد استادم
سید شهیدان اهل قلم، سید مرتضی آوینی:
هنر آن است که بمیری پیش از آنکه بمیرانندت و مبداء و منشاء حیات آنانند که اینگونه مرده اند... خون حسین (ع) و اصحابش کهکشانی است که بر آسمان دنیا راه قبله را می نمایاند... پندار ما این است که ما مانده ایم و شهداء رفته اند، اما حقیقت آن است که زمان ما را با خود برده و شهداء مانده اند... زندگی زیباست اما شهادت از آن زیباتر است... حب حسین (ع) سرالاسرار شهداست... از عاشورای سال 61 هجری دیگر زمان از عاشورا نگذشته است و همه روزها عاشوراست... کربلا حرم حق است و هیچکس را جز یاران امام حسین (ع) راهی بسوی حقیقت نیست... حقیقت هنر نوعی معرفت است که در عین حضور و شهود برای هنرمند مکشوف می گردد... هنر شیدایی حقیقت و تجلی شیدایی است

تازه می فهمم چرا مرحوم خلخالی با قلم و چکش به جان مقبره رضا خان افتاد شاید اگر او این کار را نکرده بود امروز آن مقبره یک متولی هم پیدا کرده بود !

و با این شرایط و زمانه دیگر چه کسی جر ات می کرد به آن متولی بگوید بالای چشمان مبارک شما ابروست !

ای کاش در همان روزهای شور و انقلاب چند تن دینامیت می برد و ترتیب این چند کاخ شاهنشاهی را که یاد آور خاطرات تلخ و درد آوری هستند را نیز می داد !

مدتی قبل بهزاد نبوی و دوستانش به کاخ مر مر شر فیاب شدند و در این چند روزه اعوان و انصار مهدی کروبی !

کم کم مثلث مرگ ! شکل عملیاتی و اجرایی می گیرد !

با محوریت کاخ مر مر !

و خدا می داند که این کاخ مر مر و در و دیوار آن چه خاطراتی دارد از این شرفیاب شدن های درد ناک در زمان دولت مصدق !

بهزاد نبوی و مهدی کروبی همان بازی تکراری سال 76 را شروع کرده اند !

آماده کردن یک لشکر از نیرو های تکنو کرات و معلو م الحال برای شرکت در انتخابات مجلس هشتم  و تضعیف روحیه شورای نگهبان با نامه نگاری های مهدی کروبی و پیام های هاشمی از کاخ مر مر !

فردی به نام محمد رضا حقیقی از تورنتو رابط عملیاتی گروه کروبی با عمال رسانه ای   آمریکا شده است . خانم حقیقت جو هم در واشنگتن همین وظیفه را برای دارو دسته خاتمی و بهزاد نبوی انجام می دهد . موسویان هم که که معرف حضور همه هست !

هر چه جلو تر برویم جنگ روانی بیشتر می شود !

واقعا دموکرات ترین کشور دنیا هستیم !

آمریکا برای زدن ریشه این نظام  همه توان نظامی و رسانه ای خود را به کار گرفته

آن وقت جناح های سیاسی ما براحتی نمایندگان و رابط های خود را باشیطان بزرگ دارند !

این مثلث باید بداند که راه به جایی نخواهد برد و بیش از این نباید در برابر اهداف عدالت خواهانه مانور بدهد !

تا او چه خواهد ...

والسلام



1- هر اندیشه و فرهنگی نهادها و ساختارهای ویژه ی خودش را می طلبد، سرمایه سالاری، حکومت، اقتصاد و رسانه ی خویش را طلب می کند. سوسیالیزم نهادهای لیبرالیسم را بر نمی تابد و اسلام نهادهای هر دو را.

 

2- در سالیان پیش و پس از انقلاب هماره تفکیک سه حوزه ی اسلام، انقلاب وایران مورد چالش و گفت و گو بوده است. اسلام با نهاد روحانیت همراه بوده است. مرجعیت به عنوان رهبر این نهاد، نظام آموزشی معیشتی مخصوص خود را در طول سالیان دراز تجربه ی تاریخی شیعه ایجاد کرد و سعی کرد استقلال خود را از حکومت و سلطان حفظ کند تا در مواقع لزوم، قدرت اعمال فشار را بر حکومت هایی که از اساس نامشروع می دانست، داشته باشد. از سویی ایران قبل از انقلاب نیز نهادهای خاص خود را ساخته بود و به خصوص پس از مشروطه با گرته برداری گسترده نظام تقلیدی از نهادهای مدرن فراهم آورده بود که به سبب ناهمگونی با ساخت های سنتی- دینی چالش انگیز می نمود. (مخصوصاً دستگاه دادگستری از چالشهای نظری بیشتری رنج می برد)

 

انقلاب اسلامی در ایران پیروز شد. رهبر الهی آن دریافت که نهادهای ایران برای اداره ی انقلاب ناکارآمدند؛ از طرفی نهادهای اسلامی بهتر است در جایگاه نظارتی باقی بماند و وارد اداره ی عملی انقلاب و ایران نشوند. از این رو به تأسیس نهادهای موازی «انقلابی» برای اداره و بسط و صدور انقلاب مبادرت ورزید.

 

پس از مدتی ناکارآمدی نهادهای ایرانی ایجاد بحران نمود و از دست رفتن ایران و به تبع آن تضعیف انقلاب و بالمآل اسلام جدی شد. نهادهایی که اصولاً قرار نبود در کار یکدیگر داخل شوند مجبور به بر عهده گرفتن کارهای یکدیگر شدند. نهاد روحانیت عهده دار نهادهای انقلابی و ایرانی شد و نهادهای انقلابی وظایف نهادهای ایرانی را بعهده گرفت. این روند با ناکارآمدی دولت موقت آغاز و با جنگ به اوج خود رسید.

 

3- هرتفکری برای بقا ناچار باید در سه حوزه خود را حفظ کند و بازتولید کند. سیاست (رهبری)، اقتصاد و فرهنگ، تفکر اسلام شیعی با مرجعیت بازار و فقه، خود را بازتولید می نماید. تفکر ایرانی نیز با ریاست جمهوری (و به تبع مجلس و قوة قضائیه و ارتش)، وزارت اقتصاد (نفت) و صدا و سیما و وزارت فرهنگ خود را حفظ نموده است. انقلاب نیز خود را با ولی فقیه، نهادهای اقتصادی انقلابی (مانند بنیاد شهید و ...) بسط می دهد.

 

اما اصلی ترین بخش این سه فرهنگ مبتنی بر این تفکر است. امام (ره) با دریافت این خلأ و خالی بودن دست انقلاب در نهاد فرهنگی انقلاب، شورای عالی انقلاب فرهنگی را تأسیس کردند. قرار بود همام گونه که سپاه، حافظ چهارچوبهای فیزیکی انقلاب است این شورا (البته به همراه صدا و سیما) حافظ چهارچوبهای نظری و فرهنگی انقلاب باشد.

 

4- بعد از جنگ روند این تفکیک بین نهادهای اسلام، انقلاب، ایران در روند آرامی تقویت شد. اما با روی کارآمدن تفکر اصلاح طلبانه ی متجدد و آشکار شدن آن در نیمه های دولت هاشمی و ظهور عینی آن در دوم خرداد و ایجاد نگرانی های گسترده بین انقلابیون در گسترش نفوذ آنان که اسلام و انقلاب را «درنیافته» بودند در بدنه ی مدیریتی ایران، دوباره این تفکیک رنگ باخت و نهادهای اسلام و انقلاب و ایران به چالش دچار شدند.

 

5- بنا به آنچه گذشت و خارج شدن صدا و سیما از وظائف اصلی و تبدیل به رسانه ی اصالتاً ایرانی (و نه انقلابی و اسلامی) و بنا به ضرورت هایی که شورای انقلاب فرهنگی را نهادی مخلوط خلق کرد (بسیاری از شخصیت های حقوقی این شورا دولتی هستند و رئیس آن نیز رئیس دولت ایران است) این شورا بیشتر به وظایف فرهنگی ایرانی مشغول شد (مانند عزل و نصب رئیسان دانشگاه ها و تصویب مقررات و ...) وجود رئیس روشنفکر ایرانی نیز در تشدید این روند مؤثر بود. در روزگار ما نه صدا و سیما و نه شورای عالی انقلاب فرهنگی، سربازان انقلاب نیستند.

 

6- روزگار اما روزگار گرانبهایی است، رئیس جمهور (رئیس ایران) سرباز انقلاب و مقلد مخلص مرجعیت است. بهترین روزگار برای ایجاد نهادی که متولی واقعی فرهنگ انقلاب و صدور این اندیشه به سراسر جهان باشد، هم اکنون است. اعضای این نهاد باید جهادگران و رزمندگان فرهنگی باشند و تا جایی که ممکن است مستقل از دولت ایران باید تعریف شوند، امروز فضای خوبی برای بازگشت به تفکیک است. اداره ی فرهنگ ایران و دانشگاه های ایران و عزل و نصب اساتید و ... باید به عهده ی دولت (وزارت علوم، فرهنگ) باشد و شورای اصلاح شده ی انقلاب فرهنگی یا نهادی که به زودی باید تشکیل شود عهده دارکارهای بسیار مهم تری در سطح جهانی و به وسعت دید انقلاب اسلامی امام خمینی(ره) باشد. این مهم به دست حکیم فرزانه و رهبر انقلاب و شاگرد روح الله کبیر تبیین شده و اکنون گوی و میدان در اختیار اعضای جدید قرار گرفته است.




<      1   2   3   4   5   >>   >
دانشمند بی کردار، مانند چراغی است که خود را می سوزاند و به مردم روشنی می دهد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]