نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار . . . . چکنم حرف دگر یاد نداد استادم
سید شهیدان اهل قلم، سید مرتضی آوینی:
هنر آن است که بمیری پیش از آنکه بمیرانندت و مبداء و منشاء حیات آنانند که اینگونه مرده اند... خون حسین (ع) و اصحابش کهکشانی است که بر آسمان دنیا راه قبله را می نمایاند... پندار ما این است که ما مانده ایم و شهداء رفته اند، اما حقیقت آن است که زمان ما را با خود برده و شهداء مانده اند... زندگی زیباست اما شهادت از آن زیباتر است... حب حسین (ع) سرالاسرار شهداست... از عاشورای سال 61 هجری دیگر زمان از عاشورا نگذشته است و همه روزها عاشوراست... کربلا حرم حق است و هیچکس را جز یاران امام حسین (ع) راهی بسوی حقیقت نیست... حقیقت هنر نوعی معرفت است که در عین حضور و شهود برای هنرمند مکشوف می گردد... هنر شیدایی حقیقت و تجلی شیدایی است

   سیاستمدار پیشین کشورمان پس از دو دهه دوری از رقابت، قصد بازگشت به دنیای سیاست را دارد.

به گزارش پایگاه خبری "مبارزین"، شبکه دوم سیما در برنامه «فرازهایی از تاریخ معاصر ایران» که توسط هیات موتلفه، مشاوره و هدایت می شود، شنبه شب از جلال الدین فارسی به عنوان کارشناس سیاسی استفاده کرد. شنیده ها حاکی است که وی با افزایش فعالیت در حزب موتلفه اسلامی، مصمم است تا مجددا خود را در دنیای سیاست ببیند.

جلال ادین فارسی در ابتدای پیروزی انقلاب با عضویت در حزب جمهوری اسلامی، از سوی این حزب به عنوان کاندیدای سوم نخست وزیری به رییس جمهور وقت -ابوالحسن بنی صدر- معرفی شد.

بزرگترین حضور سیاسی او در سومین دوره انتخابات ریاست جمهوری بود که او را بر سر زبان ها کشاند ولی در رقابت با آیت الله خامنه ای توفیقی نیافت.

 پس از آن اما یک حادثه ناگوار، فارسی را تا دو دهه مشغول خود کرد و از سیاست دور ساخت. او در حال کشاورزی در درگیری شخصی با کشاورزی دیگر، او را با سلاح شکاری از پای درآورد.

او سرانجام توانست با پرداخت رقم قابل توجهی، از قصاص نفس نجات یابد ولی تا مدت ها گوشه نشین شد.

جلال الدین فارسی چهره جنجالی دهه 60 اما، هیچ گاه فرصت نیافت تا خود را به عنوان یک چهره سیاسی مطرح کند. او پس از سالها شانس خود را آزمود ولی در انتخابات مجلس هفتم فقط در هنگام ثبت نام کاندیداها خبرساز شد و دیگر هیچ!

جلال الدین فارسی هم اینک از اعضای موتلفه اسلامی و از وفاداران به حجه الاسلام هاشمی رفسنجانی است.



[ و به فرزند خود حسن فرمود : ] کسى را به رزم خود مخواه و اگر تو را به رزم خواندند بپذیر ، چه آن که دیگرى را به رزم خواند ستمکار است ، و ستمکار شکست خورده و خوار . [نهج البلاغه]