سفارش تبلیغ
صبا ویژن


نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار . . . . چکنم حرف دگر یاد نداد استادم
سید شهیدان اهل قلم، سید مرتضی آوینی:
هنر آن است که بمیری پیش از آنکه بمیرانندت و مبداء و منشاء حیات آنانند که اینگونه مرده اند... خون حسین (ع) و اصحابش کهکشانی است که بر آسمان دنیا راه قبله را می نمایاند... پندار ما این است که ما مانده ایم و شهداء رفته اند، اما حقیقت آن است که زمان ما را با خود برده و شهداء مانده اند... زندگی زیباست اما شهادت از آن زیباتر است... حب حسین (ع) سرالاسرار شهداست... از عاشورای سال 61 هجری دیگر زمان از عاشورا نگذشته است و همه روزها عاشوراست... کربلا حرم حق است و هیچکس را جز یاران امام حسین (ع) راهی بسوی حقیقت نیست... حقیقت هنر نوعی معرفت است که در عین حضور و شهود برای هنرمند مکشوف می گردد... هنر شیدایی حقیقت و تجلی شیدایی است
آیا اهالی فرهنگ و بویژه مجلاتی که در محتوا و اندیشه صاحبان خود ، منتقد و مخالف سیاست های حمایتی به نظر می رسند ، زیستن در زمان " انفکاک کامل از حمایت ها " را تجربه کرده اند؟ آیا بقا در این عرصه بدون توجه دولت ها امکان پذیر است؟
موضوع حمایت یا برداشته شدن چتر حمایت از عرصه فرهنگ ، موضوعی تازه و ناگشوده نیست. اما دامنه این قبیل مباحث معمولا زمانی وسعت می یابد که اتفاق یا اتفاقاتی چند موجب آسیب رسانی یا توهم آسیب رسانی به بدنه فرهنگی جامعه می شود.

چندی است معضلات اقتصادی و یا اتخاذ استراتژی های مشخص از سوی پاره ای نهادهای فرهنگی دولتی ، نیمه دولتی یا شبه دولتی ، سبب ساز اعتراضات و شکوه های اهالی فرهنگ به ویژه صاحبان نشریات ادبی شده است. کتابخانه های عمومی سراسر کشور، کتابخانه های مدارس و دانشگاه ها و حوزه های علمیه ، کانون پرورش فکری ، کتابخانه های دستگاه های دولتی مرتبط یا نامرتبط با امر فرهنگ و در نهایت شهرداری ها و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی همواره از جمله دستگاه هایی بوده اند که طبق برنامه های معین و تعریف شده موظف به کمک به حوزه فرهنگ به طرق مختلف بوده اند.

در این میان سامانه خرید کتاب و مجلات از سوی وزارت ارشاد و نیز تخصیص کمک کوچک اما گره گشا و تاثیرگذار از سهم درآمدهای شهرداری ها به نهاد کتابخانه های عمومی از جمله بارزترین شیوه های حمایتی بوده است که تقویت بنیه اقتصادی فرهنگ در حوزه عمومی و در نتیجه خدمات دهی بهتر ( به لحاظ کمی و کیفی ) به مخاطبان را مدنظر داشته است.

خارج از کافی یا ناکافی بودن این میزان کمک ها به کتابخانه های عمومی که در طول آن منجر به حمایت از طیفی گسترده از دست اندرکاران فرهنگی اعم از پدید آورنده و ناشر و مشاغل مرتبط به چاپ و نشر تا مخاطب می شود، آنچه بعضا زمینه های بروز بحث ها و انتقاداتی متناقض نما را به وجود می آورد ، مواجهه بخش نحیف خصوصی و نیازمند منابع حمایتی دولت با حامیان سابق است؛ مواجهه ای که غالبا به دور از اهداف و مانیفست های اصولی و فرهنگی آنان ، نقطه ای پرتناقض را نمایان می سازد و آن چیزی نیست جز " اعتراض به کنار رفتن سایه چتر حمایت و " درخواست حضور مجدد آن به عنوان تقویت کننده ".

به بیان دیگر شکل اعتراضات و ایرادات وارده بر دولت ها در قبل و بعد از این اتفاق ( قطح حمایت ) واجد سویه های ناهمسویی است که گاه باور و خط مشی های مربوطه را کاملا در دو نقطه مقابل قرار می دهد.

نمی توان زمانی داعیه استقلال و هویت فردی و برداشته شدن تمامی حصارهای نظارتی ، به سبب وجود حمایت و قبول پدرخواندگی را داشت و به محض دور شدن سایه بلند او، فریاد اعتراض برآورد و رفتن اش را دسیسه و نامهربانی و کم لطفی به حساب آورد.


جریانی چون فرهنگ و بدنه شکل نگرفته بخش خصوصی به حمایتی از جنس " بابا لنگ دراز " نیاز دارد که با هدف رشد ، استقلال و آزاد ساختن طرف مقابل ، دلسوزانه به او یاری برساند و از او در برابر کاستی ها و خطرات مراقبت کند

بدون شک قبول حضور حمایت های دولتی و شبه دولتی به صور گوناگون و به نام های مختلف به معنی پذیرش قواعد بازی است. حکایت حمایت یا عدم حمایت از بخش فرهنگ حکایت امتیازدهی و امتیازگیری و تلاش برای سوق دادن مراودات به سمت بازی برد – برد است. در چنین شرایطی اعتراضات و شکوه هایی از جنس متناقضات برشمرده، مصداقی از همین بازی است و کاملا معقول جلوه می کند.

این امر از یکسو نشان دهنده این است که تداوم حمایت، مستلزم قبول شرایطی جدید از سوی طرف دیگر و از دیگر سو نحوه اعتراض طرف مقابل نیز گویای رفتاری مشابه برای ستاندن حداقل یا حداکثر مطالبات ممکن است. محتاج ماندن بخش خصوصی به نیم درصد و پنج درصد و خرید و ... همچون نیاز دردمندانه به مخدرات ، احتیاجی دائمی و اجتناب ناپذیر است. بارها بر دیواره ها و تابلوها این جمله را خوانده ایم که معتاد بیمار است و با او مثل بیماران رفتار کنید. به عبارت دیگر چاره کار را باید در معادلاتی از این سنخ جستجو کرد که آیا برای رهایی معتاد از وضعیت نابسامان و رفع نیازهای فیزیولوژیک اش می بایست دلسوزانه و از سر وظیفه مواد لازم را سروقت به او رساند و یا اینکه در روندی هر چند طولانی مدت و جانفرسا، شرایط را برای جدایی او از خمر و مخدر فراهم ساخت؟

نکته دیگری که در این تشابه نمایی قابل ذکر است ، مرگ زودرس سوژه در صورت حذف یکباره تزریقات و کمک هاست. باید به این مسئله توجه داشت که کنار گذاشتن آنی حمایت هایی که همواره لازمه بقا و حیات بوده اند، سم مهلک اعتیاد را از بدن خارج نساخته و به مرگ در دم او منجر می شود؛ بنابراین زمینه سازی برای رهایی " تدریجی " و اعطای استقلال به سوژه مربوطه نیازمند کاهش تدریجی مواد مصرفی و به نوعی اعمال " مدیریت حمایت از مصرف کننده " به انگیزه بخشودن هویت و جان دوباره به اوست.

البته این امر زمانی محقق خواهد شد که مدیریت مربوطه با اعتقاد به هویت بخشی ، مستقل سازی و پر و بال دهی به بخش مورد حمایت، همراه باشد. جریانی چون فرهنگ و بدنه شکل نگرفته بخش خصوصی به حمایتی از جنس " بابا لنگ دراز " نیاز دارد که با هدف رشد ، استقلال و آزاد ساختن طرف مقابل ، دلسوزانه به او یاری برساند و از او در برابر کاستی ها و خطرات مراقبت کند.

هر چند به نظر نمی رسد حذف ناشران ، نشریات ، فیلمسازان و یا اصناف فرهنگی از فرصت حمایتی دولت با برنامه ریزی ها و سیاست هایی از این سنخ صورت بگیرد اما به هر شکل فعالان این حوزه ها در حال حاضر به شرایطی گرفتار آمده اند که نه راه پس دارند نه راه پیش. مادامی که ناشر یا نشریه ای با اتکا به فروش هزار یا دو هزارتایی محصولاتش به دولت آسوده خاطر و بی دغدغه ، فکر پرورش و یا دست یافتن به مخاطب را از سر بیرون کند ، تفاوتی بنیادی میان او با ناشر یا نشریه دولتی نمی توان قائل شد؟ از جمله نقاط متمایز فعال فرهنگی خصوصی و دولتی، مشتری مداری و تبعیت از قواعد بازار آزاد نزد طرف خصوصی و هدایتگری و محافظه کاری نزد طرف دولتی است.

این تمایز خواه در موعد تولید محتوا و خواه در زمان توزیع اثر برجسته تر می شود. عموم تولیدکنندگان محصولات فرهنگی دولتی به دلیل بی نیازی از سود و ضرر مالی احتمالی ( و حاصل جمع صفر آن ) تنها به وظیفه و مسئولیت تعریف شده دولتی در چارچوب " هدایت گری و سمت دهی خاص به مخاطب خود " می اندیشند و این در حالی است که تولیدکننده خصوصی در رقابت با بخش خصوصی و نیز دولتی ناگزیر از بکارگیری شیوه های متعدد استفاده از ترفندهای تبلیغاتی ، توجه به نیازهای روز مخاطب ، به دست گرفتن نظام پخش مناسب ، تغییر و تحولات فرمی و محتوایی و ده ها راهکاری است که پیش و پس از زمان تولید کالا ذهن او را به خود مشغول می دارد.


آیا می توان به طور توامان هم معترض رویه های نظارتی و مغایر با خصوصی سازی از سوی دولت بود و هم از عدم حمایت های مادی آن گلایه کرد؟

در میان معترضان به توقف خرید مجلات ادبی از سوی نهاد کتابخانه ها ، گوشه هایی از سخنان مهدی حجوانی ( سردبیر پژوهشنامه ادبیات کودک و نوجوان ) که لزوم بهره مندی از فضای خالی از حمایت دولت را یادآورد شده بود، جالب توجه می نمود. شاید پدید آمدن چنین وضعیتی برای نشریات و یا سرنوشتی مشابه برای ناشران زنگ خطری باشد برای بخش خصوصی برای اتخاذ تصمیمات تازه ، مستحکم کردن پیوندهای تشکلی و صنفی و یافتن راهبردهای تازه برای کسب مخاطبان بیشتر.

اگرچه به گفته جلال خالقی مطلق، " فردوسی " شاهنامه عظیم خود را بی کمک پادشاه و دربار به ثمر نرساند و به همین ترتیب حکما و علمای دیگر هم آثار فخیم و گرانمایه خود را در سایه حمایت حکیمان خلق کرده اند اما از این نکته نمی توان عبور کرد که اگر یکسوی این تعامل طبقه حاکم ( به عنوان صاحب امکانات و تسهیلات ) بوده، سوی دیگر آن نیز فردوسی و حافظ و ابن سینا و ... ایستاده بوده است. حتی نبود این مشخصه نیز تناقض عمیق وارده بر این معادله را مرتفع نمی سازد؛ اینکه حتی اگر حامی نیز به سان " بابا لنگ دراز " نبود و هدف و غرضی جز تحریم بخش خصوصی و زوال تدریجی آن در سر نداشت، آیا با قطع حمایت از سوی او می بایست خود را معترض نشان داد و درخواست حمایت مجدد را مطرح کرد؟ آیا دل بستن به این روند، افتادن به چرخه ای باطل و ورطه اعتیاد دائمی نیست؟ آیا می توان به طور توامان هم معترض رویه های نظارتی و مغایر با خصوصی سازی از سوی دولت بود و هم از عدم حمایت های مادی آن گلایه کرد؟

نکته دیگر در این میان توجه به قوانین موجود و شاید لزوم اصلاح پاره ای قوانین برای رسیدن به توازن و عدالت است. اما زمانی که قوانین نیز بی توجه به بخش خصوصی و عمدتا به نفع دولت ها وضع می شود همچنان نمی توان خود را به منبعی دیگر واگذاشت و انتظار تحول و بهسازی از بالا را توقع داشت.

رشد فرهنگ خصوصی سازی و بی اتکایی به منابع مالی دولت ها جز در سایه شناخت قواعد بازار، کار جمعی و صنفی و بی نیاز شدن تدریجی از حمایت های همیشگی میسر نیست.

چنین تحولی در مراحل آغازین بابا لنگ درازی می خواهد که دلسوزانه و باورمند، فرهنگ و کار فرهنگی را عاری از سوء تفاهمات و سوء تعابیر پذیرا باشد و تا رسیدن به حصول نتیجه مورد نظر، حمایت و پشتیبانی خود را از تولیدکنندگان سلب نکند و آنان را به یک چشم و عادلانه ببیند، از خطاهای روشمند متساهلانه درگذرد، راه آزمون و خطا را باز بگذارد، پدر مشنی را با قیم مآبی اشتباه نگیرد و در یک کلام از فرهنگ تنها به یک برداشت و قرائت واحد بسنده نکند.

به صاحب دانش بگو عصایی از آهن و کفشی آهنین برگیرد و دانش را بجوید، تا آنکه عصا بشکند و کفشها پاره گردد . [داود علیه السلام]