امام هرگز سر شعر و شاعری نداشت و خود را به این پیشه سرگرم نساخته بود بلکه شرح درد مهجوری را در قالب الفاظ و کلمات موزون بیان نموده است. در این بخش غزل هایی از امام تقدیم خوانندگان می شود.
دریاى جمال
سر زلفت به کنارى زن و رخسار گشا تا جهان محو شود، خرقه کشد سوى فنا
به سر کوى تو اى قبله دل! راهى نیست ورنه هرگز نشوم راهــى وادى مِنا
از صفاى گل روى تو هر آنکس برخورد برکَند دل ز حریم و نکند رو به صفا
طاق ابروى تو محراب دل و جان من است من کجا و تو کجا؟ زاهد و محراب کجا؟
ملحد و عارف و درویش و خراباتى و مست همه در امر تو هستند و تو فرمانفرما
خرقه صوفى و جام مى و شمشیر جهاد قبله گاهى تو و این جمله، همه قبله نما
رسم آیا به وصال تو که در جان منى؟ هجر روى تو که در جان منى، نیست روا
ما همه موج و تو دریاى جمالى اى دوست! موج دریاست، عجب آنکه نباشد دریا