نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار . . . . چکنم حرف دگر یاد نداد استادم
سید شهیدان اهل قلم، سید مرتضی آوینی:
هنر آن است که بمیری پیش از آنکه بمیرانندت و مبداء و منشاء حیات آنانند که اینگونه مرده اند... خون حسین (ع) و اصحابش کهکشانی است که بر آسمان دنیا راه قبله را می نمایاند... پندار ما این است که ما مانده ایم و شهداء رفته اند، اما حقیقت آن است که زمان ما را با خود برده و شهداء مانده اند... زندگی زیباست اما شهادت از آن زیباتر است... حب حسین (ع) سرالاسرار شهداست... از عاشورای سال 61 هجری دیگر زمان از عاشورا نگذشته است و همه روزها عاشوراست... کربلا حرم حق است و هیچکس را جز یاران امام حسین (ع) راهی بسوی حقیقت نیست... حقیقت هنر نوعی معرفت است که در عین حضور و شهود برای هنرمند مکشوف می گردد... هنر شیدایی حقیقت و تجلی شیدایی است

با یک نگاه مبنایی، اصل نگاه امام خمینی (ره) به انقلاب اسلامی و تأسیس جمهوری اسلامی توسط ایشان و مبانی فکری و فلسفه سیاسی که ایشان در پس جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی دنبال می‌کردند و همینطور تعریفی که ایشان از مفهوم جمهوری اسلامی یا مردم‌سالاری دینی ارایه می‌کردند، یک بحث فکری، فرهنگی و معرفتی است. یعنی اگر خوب دقت کنیم نباید این نگاه را صرفا یک مقوله سیاسی یا اقتصادی بدانیم، این نگاه در وهله اول، مقوله‌ای فکری، معرفتی، اندیشه‌ای و فرهنگی است.

 

وی افزود:با توجه به اینکه امام زیر‌ساخت جامعه و تحولات اجتماعی را به گونه‌ای به فکر و اندیشه بر می‌گرداند، خواه ناخواه نوع نگاه ایشان به انقلاب اسلامی، جمهوری اسلامی و مولفه‌های آن نیز کاملا فکری است. این نگاه هم به نظر من بر می‌گردد به اندیشه،نگرش و گرایش ایشان به تفکرات صدرایی. من در درباره تبیین فلسفی جمهوری اسلامی به این نتیجه رسیده‌ام که نگاه امام به انقلاب اسلامی در وهله اول به شدت متاثر از نگرش ملاصدرا است و حتی می‌شود گفت که انقلاب اسلامی و آن حادثه‌ای که در 22 بهمن 57 شاهدش بودیم در واقع آن سفر چهارمی است که ملاصدرا در اسفار اربعه از آن یاد می‌کند. یعنی به گونه‌ای بازگشت یک حکیم متأله و عارف به صحنه اجتماع است و با هدف و رسالت که حتما جامعه را ارشاد کند. این جامعه هم انسان‌هایی هستند که متحول شده‌اند و پذیرای این دعوت و رسالت هستند و در مجموع بر اثر پذیرش این دعوت یک حادثه عظیم و یک انفجار نوری به نام انقلاب اسلامی رخ می‌دهد.
افروغ ادامه داد: این دعوت را در وهله اول باید یک بحث فکری دانست. نکته دیگر این است که وقتی این انقلاب شکل می‌گیرد و جمهوری اسلامی مستقر می‌شود، امام یک عنصر اضافه‌ای را هم اضافه می‌کنند که در تفکر ملاصدرا وجود ندارد؛ به این دلیل که ملاصدرا ضمن اینکه ضمیمه را برای انقلاب تمام عیار عرفانی، فلسفی و قرآنی، فراهم می‌کند، اما چون خودش این انقلاب را تجربه نکرده است -به علت اینکه شرایط انقلاب در آن زمان به وجود نیامده بود و خود ایشان هم به عنوان یک مرجع تقلید شناخته شده نبود، زیرا در تفکرات ملاصدرا حتما بایستی رهبری نظام اسلامی به عهده یک مرجع تقلید باشد _ امام بعد از تاسیس جمهوری اسلامی یک نکته‌ای را اضافه می‌کند و آن عنصر جامعه است که باعث می‌شود یک تحولاتی در تاریخ اسلام رخ بدهد و عطف به این اضافه کردن عنصر جامعه، زیرمجموعه فلسفه اجتماعی پدید می‌آید که ما شاهد مفاهیمی مثل ضرورت زمانی و مکانی، مسئله‌ای به نام مصلحت جامعه و حتی نیازهای متحول شهروندی از سوی امام هستیم.
رییس کمیسیون فرهنگی مجلس اضافه کرد: توجه به عنصر جامعه یعنی توجه به عنصر تاریخ و توجه به عنصر تحول و توجه به تغییر یعنی عنایتی به زمان و مکان. من فکر می‌کنم کاری که حضرت امام کردند و ورود جامعه را تئوریزه کردند به این شکل بود که بدون اینکه بخواهند به تحولات اجتماعی تن بدهند، آن را در راستای نگرش فلسفی خودشان نسبت به اسلام دنبال کردند. یعنی به هر حال توجه به جامعه در ذیل همان مبانی ارزشی و فکری و نظری استوار و مستحکمی است که امام همواره دنبال می‌کردند. من نمی‌خواهم بگویم که ایشان فقط و فقط اصالت را به جامعه می‌دهند بدون اینکه از ناحیه یک ویژگی‌های آرمانی و یک ویژگی‌هایی که مربوط به حقایق شناخته شده و فضایل شناخته شده باشد به جامعه می‌نگرند، اما به هر حال آنجایی که مثلا در تعریف جمهوری اسلامی می‌فرمایند که جمهوری شکل را تعیین می‌کند و نه محتوای آن را، این حکایت از توجه به شکل دارد و توجه به شکل، ریشه در مفهوم جامعه ایشان دارد.
افروغ گفت: امام خمینی (ره) وقتی بحث دانشگاه و حوزه‌های علمیه را مطرح می‌کردند، به گونه‌ای مدام اصالت را به تحول فکری و اندیشه‌ای می‌دادند، فراموش نکنیم که مدام وقتی بحث اصلاح دانشگاه‌ مطرح می‌شد و وقتی که واکاری می‌کردیم، می‌دیدیم که منظور ایشان اصلاح نهادهای فکرسازی بود که پس از استقرار رژیم پهلوی ایجاد شده بود و بحث ایشان این بود که ما باید به شرق خودمان بازگردیم. یعنی امام معتقد بودند که آنچه در بستر جامعه ایران در بعد از دوران پهلوی پدید آمده، از طریق نهادهای فرهنگی و دانشگاه بوده است و باید با توجه به اصالتی که به تفکر می‌دهیم به شرق خودمان بازگردیم. فکر می‌کنم امام راه نجات را در یک شرق‌گرایی می‌دانستند و در یک هویت فرهنگی و تاریخی خاصی می‌دانستند که در سال‌های اخیر دچار نوعی هجمه شده بود. من فکر می‌کنم اگر بخواهیم بگوییم اندیشه‌های امام چه ثمره‌هایی داشته، باید بگوییم یکی در بحث هویت فرهنگی ما و یکی هم در عنایت به مردم‌سالاری دینی به عنوان ترجمانی از دو مقوله حقانیت و مقبولیت یا محتوا و شکل به نتیجه رسیدیم که این ناطر به تحولات و شرایط و مقتضیات زمانی و مکانی است.
وی افزود: امام می‌فرمایند که باید زمان و مکان را در موضوع دخالت داد، و می‌فرمایند شرایط اقتصادی، اجتماعی و سیاسی موضوع را لحاظ کرد و بعد به دنبال استنباط حکم آن موضوع رفت. همچنین امام یک نگاه ربطی داشته‌اند. به نظر من امام در تحولات اجتماعی یک نگاه ربطی داشتند، یعنی نه سنت‌گرای اجتماعی بودند و نه نوگرای اجتماعی بودند. امام به رغم اینکه به لحاظ فلسفی سنت‌گرا بودند، اما در تحولات اجتماعی، آمیزه‌ای از سنت‌گرایی اجتماعی و نوگرایی اجتماعی باور داشتند. مسئله خیلی اساسی همین جا است یعنی در نگاه امام نه می‌توان شاهد غلبه سنت‌گرایان اجتماع باشیم و نه می‌توان شاهد غلبه نوگرایان اجتماع باشیم. در اندیشه امام هم سنت‌گرایان اجتماعی جای دارند و هم نوگرایان اجتماعی. و این طور نیست که سنت‌گرایان اجتماعی غالب شوند به قیمت نادیده گرفتن نوگرایان اجتماعی و یا نوگرایان اجتماعی غالب شوند به قیمت نادیده انگاشته شدن سنت‌گرایان اجتماعی، ضمن اینکه امام به لحاظ فلسفی کاملا سنت‌گرا بوده‌اند. یعنی جوهرگرا، غایت‌گرا و اصل‌گرا بوده‌اند. این را کاملا می‌توان در اندیشه‌های امام دیده و وجه ممیز ایشان از نوگرایان فلسفی همین است، اما به لحاظ اجتماعی امام به آمیزه‌ای از سنت‌گرایی و نوگرایی باور داشته و رمز موفقیت ایشان هم این بود.
ادامه...



دانشجویی، بر هر مسلمانی واجب است . هان ! خداوند، جویندگان دانش را دوست دارد . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]