دانشگاه در ایران کشت نهالی وارداتی، و مصنوعی بود. چرا که نهاد علمی هر تمدنی برای حل مشکلات و مسائل همان تمدن و فرهنگ باید باشد. در حالی که عناوین درسی و سرفصل های تدریسی و اساتید و شیوه های آموزش همه کپی و گرته برداری صرف از دانشگاههای اروپا بود.
به تبع مسیری که در طی سالهای 1311 تا 1357 حرکتی شتابنده به سمت هر چه بیشتر عمیقتر کردن آموزه های مختلف نظام آموزش و اخلاق و اقتصاد و سیاست غرب از مسیر دانشگاهها و بعد مدارس کشور بود.
انقلاب اسلامی به رهبری منادی رهایی بشریت احیاگر اسلام ناب محمدی با خلوص و صفا و پاکی رهبران و انقلابیون نسبت به روندی که تاکنون دانشگاهها در غربی سازی و شرقی سازی کشور داشت تشکیک کردند. آنها انتظارداشتند که دانشگاهها کاملا در خدمت کشور استثمارزده و استعمار زده باشد.
حاکمیت گفتمان مارکسیستی و انتقادی چپ در دانشگاههای کشور گفتمانی غرب ستیز منحصر در ابعاد سیاسی و اقتصادی برای بچه مسلمانهای دانشگاه ایجاد کرده بود. علاقه مندان و دغدغه ورزان انقلاب اسلامی برای به خدمت کردن گرفتن این سازمان و نهاد فرهنگی در راستای اهداف و ارزشهای خود تلاش کرد تا با پاکسازی دانشگاهها از عناصر غربزده و لیبرال در سطح اساتید و تغییر دروس و بیرون راندن گروههای سیاسی چپ و مسلح به هدف خود دست پیدا کند.