نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار . . . . چکنم حرف دگر یاد نداد استادم
سید شهیدان اهل قلم، سید مرتضی آوینی:
هنر آن است که بمیری پیش از آنکه بمیرانندت و مبداء و منشاء حیات آنانند که اینگونه مرده اند... خون حسین (ع) و اصحابش کهکشانی است که بر آسمان دنیا راه قبله را می نمایاند... پندار ما این است که ما مانده ایم و شهداء رفته اند، اما حقیقت آن است که زمان ما را با خود برده و شهداء مانده اند... زندگی زیباست اما شهادت از آن زیباتر است... حب حسین (ع) سرالاسرار شهداست... از عاشورای سال 61 هجری دیگر زمان از عاشورا نگذشته است و همه روزها عاشوراست... کربلا حرم حق است و هیچکس را جز یاران امام حسین (ع) راهی بسوی حقیقت نیست... حقیقت هنر نوعی معرفت است که در عین حضور و شهود برای هنرمند مکشوف می گردد... هنر شیدایی حقیقت و تجلی شیدایی است


 

قرآن کریم می فرماید: «ظهر الفساد فی البرّ و البحر بما کسبت ایدی النّاس»؛ این فسادها در اثر اعمال خود انسانهاست. بعد تأکید می فرماید که بعضی از آثار سوء این اعمال در همین دنیا دامنگیر انسان ها میشود تا بفهمند که چه اشتباهی کرده اند، و این فهمیدنشان زمینه ای شود برای این که خودشان را اصلاح کنند و به سوی خدا برگردند. یکی از این مفاسد اجتماعی، مواد مخدر است و چندین مشابه آن هم داریم. عامل همه اینها خود افراد هستند. درست است که یک عامل خارجی تشدید میکند، ابزارش را فراهم میکند، و ... ولی بالاخره این افراد هستند که تحت تأثیر تبلیغات و وسوسه ها واقع می شوند و از اینها سوء استفاده می کنند.

آنچه وضع را اصلاح می کند و می تواند همه این مشکلات را برطرف کند، عمل به دین خدا است. البته عمل کردن به احکام دین هم چیزی نیست که انسان یک دفعه تصمیم بگیرد و در یک لحظه همه مسایل را حل کند. اراده انسان منبعث از یک مبادی است، زمینه هایی فراهم میشود که اشخاص به تدریج به کاری میل پیدا می کنند. نقش عمده مربیان و مصلحان اجتماعی این است که آن مبادی را اصلاح کنند؛ یعنی بکوشند شرایط گناه کمتر فراهم گردد؛ موانعی ایجاد شود تا ارتکاب گناه بی هزینه نباشد.

راههایی که در سمینارها و همایش ها و تحقیقات با هزینه های احیاناً سرسام آور پیشنهاد می شود و غالباً هم با استفاده از مدل هایی است که بیگانگان به ما ارایه می دهند، چندان کارساز نبوده است چون ریشه فساد را نمی خشکاند. باید برای تقویت ایمان و روح تقوا در جامعه تدبیری اساسی اندیشید؛ نه این که از یک طرف تدبیری برای علاج بیندیشیم و از طرف دیگر ناخودآگاه زمینه رشد آن را فراهم کنیم! وقتی سیاست ها ناهماهنگ باشد و یک سیاست جامع، حاکم و فراگیر وجود نداشته باشد، چه بسا هزینه های سنگینی تحمیل شود و کارهای زیادی هم انجام شود، ولی نتیجهای ندهد؛ مثل کیسه ای می ماند که از یک طرف به درونش پول بریزند و از یک طرف هم سوراخ باشد! علاج همهِ این ها به این است که برنامه ای جامع برای تقویت روح ایمان و تقوا و به عبارتی دیگر، فرهنگ اسلامی داشته باشیم.

این مسأله تازهای نیست؛ از سابق معلوم بوده اما کمتر به آن توجه می شده است. روح «مهندسی فرهنگی» که مطرح می شود، همین است. این کار در صورتی درست انجام می گیرد که آن افراد، مهندس باشند، نه یک کارگر و یا مدیر اجرایی. اگر هم ابعاد مختلفی دارد و رشته های مختلفی از مهندسی را می طلبد، باز به شورای مهندسین نیاز است که هر کدام، بخشی از آن را عهده دار شود و بتواند در بخش خودش نظر کارشناسی بدهد. آنچه ما درک می کنیم این است که باید طبق برنامه ای جامع، دین در جامعه رواج پیدا کند؛ بدون این، هیچ مشکلی حل نمی شود؛ نه رشوه خواری، نه باندبازی، نه دزدی و اختلاس و نه... متأسفانه هنور چنین برنامه جامعی نداریم. نمیدانم آیا با این طرح مهندسی فرهنگی که صحبتش هست، کاری از پیش می رود و یا این که در نهایت به موسیقی و رقص و آثار باستانی و توریسم و همین ها خلاصه میشود!؟

حالا که دستمان به این برنامه جامع نمی رسد و به این زودی ها هم امید چندانی نیست، اگر یک عده ای دلشان بسوزد، چه کار باید بکنند؟ اشتراک در برنامه های کلی و فراهم کردن طرح های جامع باید انجام گیرد، اما اینها نباید مانع از کارهای فردی و گروهی مردمی شود. اگر بخواهیم همه این بارها را روی دوش دولت بگذاریم، توان آن را ندارد. بالاخره دولت هم از اعضایی تشکیل شده که هیچ کدام فرشته آسمانی نیست؛ هر کدام در یک بخشی تخصصی دارند و گمان می کنند آن بخش مهمتر است. این است که ما باید بیشتر به کارهای مردمی بها بدهیم و بخشی از وظیفه دولت را داوطلبانه انجام دهیم؛ در قانون نیامده که وظیفه ما است، اما خدا آن را وظیفه ما قرار داده است. قانون اساسی و قوانین عادی، هیچ گاه تکلیف الهی را از دوش ما برنمی دارد. اگر از قانون مجلس هم اطاعت می کنیم به سبب این است که آن را وظیفه شرعیمان میدانیم. چنانچه کسی بتواند قدمی برای اسلام و جامعه بردارد، ولی برندارد، مسؤول است؛ هر چند کسی او را مؤاخذه نکند.

به نظر بنده بهترین کاری که میتواند برای پیشگیری و درمان همه این مفاسد انجام شود، کارهای فرهنگی است؛ منتها هر قدر این کارها عمیقتر و کارشناسی شده تر باشد و با اخلاص و حوصله بیشتری تداوم داشته باشد، مؤثرتر است. البته کارهای فرهنگی دیر بازده است. این جور نیست که امروز بکاریم که فردا ثمره بدهد.

باید کسانی به کارهای فرهنگی اهتمام داشته باشند؛ این ها را انجام دهند؛ ولی انتظار نداشته باشند که زود نتیجه دهد. راه ارزیابی فعالیتهای فرهنگی، آمارهای کوتاه مدت نیست؛ باید مدتی طولانی بگذرد تا یک برنامه فرهنگی بتواند در نسلی اثر بگذارد. پس داروی شفابخش، کار فرهنگی است؛ یعنی تقویت روح ایمان و تقوا. و باز تأکید میکنم: ایده آل این است که یک کار فراگیر در همه نهادهای کشور صورت گیرد؛ زیرا کار در یک بخش نمی تواند اثر قطعی داشته باشد؛ مثلاً شما بیایید در آموزش و پرورش، کارهای فرهنگی بسیار خوبی انجام دهید، دانش آموز نماز شبخوان به دانشگاه می رود و بعد از دو سال تارک الصلاه میشود. باید اعتدال هم رعایت شود. نباید خیلی بلند پروازانه بیندیشیم و همه چیز را با خیال درست کنیم! شما میتوانید عده ای اندک را در یک گوشه ای محفوظ بدارید، اما 40 میلیون جوان را نمیشود محصور کرد؛ باید یک راه معقول و معتدل باشد، موازین شرعی رعایت شود، افراط و تفریط هم نشود. چون بازتاب این افراط ها در یک جا تفریط میشود؛ وقتی میبیند خیلی سخت است، میگوید ما اصلاً این دین را نمی خواهیم! برنامه ریزها باید اینها را با ظرافت رعایت کنند.

مؤثرترین عامل برای پیروزی انقلاب، همان جلسات مذهبی بود. امروز هم باید همین ها را تقویت کنیم. سعی کنیم محتوای این جلسات، بهتر و بازدهی آن بیشتر باشد؛ به کارهای کلیشه ای و یک سینه زدن و یک دعا خواندن اکتفا نشود. دین، یک برنامه سازندهای است که افراد را بسازد؛ سطح شناختشان را بالا ببرد، تربیت دینی، خانوادگی، اجتماعی و ... به آنها یاد بدهد. همه اینها یک برنامه فرهنگی می شود. اگر یک-صدم پولی که برای ورزش کشور خرج میشود، برای تربیت مربی دینی و اخلاقی هزینه گردد، آن گاه انسان میتواند انتظار داشته باشد. باید در حدی که می توانیم، صرف نظر از وظایف رسمی و قانونی، جلسات مذهبی را تقویت کنیم.

البته اینها هم یک دفعه ایده آل نمی شود، اما قدم به قدم می توان نزدیکتر شد. باید از تجربه هایی که از زمان مرحوم آقای مطهری و مرحوم دکتر بهشتی (رضوان الله علیهما) و سایرین اندوخته شده استفاده کرد و بر آنها مطالبی افزود. این گونه فعالیت های فرهنگی مردمی، هم کم هزینه و هم پربازده است؛ نسبت بین هزینه و بازدهاش با برنامههای دیگر اصلاً قابل مقایسه نیست.

برخی کارهای ما اینگونه است که میگویند برای این که جوان های بیکار، سراغ مواد مخدر نروند، یک فیلم و سرگرمی درست کنید تا تماشا کنند... به خیال خودشان دفع افسد به فاسد است؛ در حالی که دفع فاسد به فاسد است! یا میگ ویند فقر باعث میشود که انسان برود پولهای کذایی بدهد و مواد مخدر تهیه کند! در حالی که اینها غالباً برای پولدارها است، مگر یک کسی را آنها برای خرید و فروش به کار گرفته و به تدریج معتادش کرده باشند؛ و الا کار دست آنها است، بازارش برای پولدارها است؛ مصرف کنندگان اولیه اش هم آنها هستند که برای خوشگذرانی ها و عیاشی هایشان استفاده میکنند. حالا فقر را چه کنیم؟ میگویند بسیار خوب! شما بروید با آن کشور خارجی قرارداد ببندید و فلان صنعت را در داخل کشور دایر کنید! وارد کردن آن چه لوازمی دارد؟!

چند نفری نماینده آن شرکت می شوند و ثروت هنگفتی به دست میآورند. روز به روز هم مفاسد مواد مخدر بیشتر میشود. کار خودش را انجام میدهد به اسم این که دارد برای رفع فقر آنها تلاش میکند. این ها پولی به جیب میزنند؛ راه کالای خارجی هم به کشور ما باز میشود؛ آثار خودش را هم میبخشد؛ ما هم دلمان خوش است که داریم با کار اقتصادی جلوی مفاسد مواد مخدر را می گیریم! ولی با همان شیوهها، راههای بیشتری را برای مفاسد دیگر باز میکنیم. حاصل کلام این که باید دین را تقویت کرد؛ در این صورت راهی برای اصلاح مسائل دیگر هم باز میشود؛ در غیر این صورت نمی توان چندان امیدی به راه حل های دیگر داشت.

 



<   <<   216   217   218   219   220   >>   >
[ و کسى از وى مسافت میان مشرق و مغرب را پرسید فرمود : ] به اندازه یک روز رفتن خورشید . [نهج البلاغه]