نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار . . . . چکنم حرف دگر یاد نداد استادم
سید شهیدان اهل قلم، سید مرتضی آوینی:
هنر آن است که بمیری پیش از آنکه بمیرانندت و مبداء و منشاء حیات آنانند که اینگونه مرده اند... خون حسین (ع) و اصحابش کهکشانی است که بر آسمان دنیا راه قبله را می نمایاند... پندار ما این است که ما مانده ایم و شهداء رفته اند، اما حقیقت آن است که زمان ما را با خود برده و شهداء مانده اند... زندگی زیباست اما شهادت از آن زیباتر است... حب حسین (ع) سرالاسرار شهداست... از عاشورای سال 61 هجری دیگر زمان از عاشورا نگذشته است و همه روزها عاشوراست... کربلا حرم حق است و هیچکس را جز یاران امام حسین (ع) راهی بسوی حقیقت نیست... حقیقت هنر نوعی معرفت است که در عین حضور و شهود برای هنرمند مکشوف می گردد... هنر شیدایی حقیقت و تجلی شیدایی است


حسن رحیم پور

باید از خودمان مقداری توهم زدایی کنیم. مهندسی فرهنگ کشور یک چیزی مثل تعمیر کشتی روی آب است که ما نمی‌توانیم همه چیز آن را تغییر بدهیم. البته باید عزم محکم و نقشه روشن داشته باشیم. اما کار باید به صورت تدریجی، نسبی و منطقی صورت بگیرد. مهندسی فرهنگ، کارهایی است که همه ما انجام می دهیم. اینطور نیست که فرهنگ جامعه مهندسی نمی‌شود و برخی منتظر هستند در یک جایی و یک گروهی آن را مهندسی کنند. هر کس که روی افکار عمومی و اخلاق عمومی و رفتارهای عمومی تاثیری می‌گذارد؛ مشغول مهندسی فرهنگ این جامعه است. چه از داخل و چه از خارج، رسانه‌ها، نهادهای آموزشی، خانواده، طرز مدیریت‌ها، حتی موقعیت اقتصادی و سیاسی کشور، واردات، صادرات تجاری، همه‌ی اینها مشغول مهندسی فرهنگ کشور هستند.


موضوع مهندسی از فرهنگ عمومی تا خرده فرهنگ‌ها، تمام اینها را در بر می‌گیرد. از فرهنگ پوشش، ازدواج و طلاق، رانندگی، فرهنگ همسایگی و رژیم غذایی، تا رژیم اخلاقی مردم در حریم خصوصی تا فرهنگ رفتار سیاسی در جامعه.
 
مسئله‌ای که ما باید به آن جواب دهیم این است که حکومت اعم از شورای عالی انقلاب فرهنگی تا سایر نهادهای نظام و دولت چه قدر می‌توانند و چقدر باید در تغییر شکلهای زندگی این جامعه اعمال مدیریت و دخالت کنند و چقدر اساسا امکان این دخالت و تاثیرگذاری وجود دارد؟ چه چیزهایی را می‌توان و چه چیزهایی را نمی‌شود مهندسی کرد؟

ادامه مطلب



<   <<   176   177   178   179   180   >>   >
[ و روایت شده است که دو مرد را نزد او آوردند که از مال خدا دزدى کرده بودند : یکى از آن دو بنده بود از بیت المال مسلمانان ، و دیگرى در ملک مردمان . فرمود : ] امّا آن یکى از مال خداست و حدّى بر او نیست چه مال خدا برخى از مال خدا را خورده ، و امّا دیگرى بر او حدّ جارى است و دست او را برید . [نهج البلاغه]