دلمان خوش بود که با برچیده شدن بساط مهاجرانی ها از وزارت ارشاد ، سینمای کشور به آرمانشهر دولت اسلامی و سینمای متعهد پیش برود اما . . .
آنچه در پیش رو دارید صحبت های مسعود ده نمکی است:کارگردان فیلم وزین اخراجی ها
فقط به این مطلب اشاره نمایم که:
تازه آن حرف های ابراهیم حاتمی کیا را می فهمم،
آقای ده نمکی خدا قوت.
دیشب تالار وحدت به هوا رفت
دیشب مردم داوران را اخراج کردند!
دیشب مراسم اختتامیه جشنواره فیلم فجر بود .دم درهای ورودی علی رغم اینکه خیلی ها کارت دعوت داشتند بر اثر ازدحام جمعیت امکان ورود را نداشتند..
مراسم شروع شد ..هرچه بیشتر از مراسم و اعلام نامزدها می گذشت و اسمی از عوامل اخراجی ها برده نمی شد صدای پچ پچ مردم از گوشه و کنار بالاتر می رفت..
تا نوبت به بخش اصلی مسابقه یعنی انتخاب بهترین فیلم رسید...مجری که با مزه پراکنی قصد داشت تبحر خود را در اداره مجلسی به این شلوغی به رخ بکشد با اسم بردن از فیلم های روز سوم و اتوبوس شب با لحنی سوالی و نیم بند می خواست ببیند نظر مردم چیست...
مردم هم تک و توک و یا جمعی هی اخراجی ها را تکرار می کردند..رنگ مجری پرید و وزیر و معاون سینمایی هم که بالای سن بودند اندکی در هم رفتند...
مجری برای انتخاب فیلم برگزیده مردم دادگو نماینده خانه سینما را به پشت تریبون فرا خواند...
دادگو با کلی دفتر و دستک با لا رفت ...پرویز پرستوئی هم در میا ن تشویق های شدید حضار برای اهدای این جایزه نفیس مردمی با لا رفت..
دادگو گفت..از روز اول فیلم های اتو بوس شب و خون بازی رقابت تنگاتنگی داشتند..
دهها تن از مردم داد زدند دروغه دروغه..
دادگو و مجری سرخ شدند....دادگو گفت البته سنتوری و روز سوم دیر رسیدند....پنج فیلم بالای ۷۰ درصد ارا را داشتند و دو فیلم بالای نود درصد و این رقابت میلی متری بود..
فراز مند به نما یندگی از سنتوری بالا رفت و جایزه اش را گرفت ..وقتی اسم اخراجی ها را خواندند کاسه ساز بالا رفت و جایزه را گرفت و پشت تریبون رفت و گفت من این جایزه را به کارگردان فیلم اقای ده نمکی تقدیم می کنم..به یکباره سالن منفجر شد..من نمی خواستم بالای سن بروم مردم همه اصرار می کردند و من هم راه افتادم ..
بالای سن کاسه ساز جایزه را سمت من اورد اما من با ناراحتی ان را پس زدم و پشت تریبون رفتم ..
گفتم من نه مرغ می خواهم نه سیمرغ...من شرمنده مردمی هستم که تا ساعت ۴ صبح جلو سینما ها بودند و اخراجی ها را پسندیدند اما داوران ما نظر مردم را نپسندیدند..همیشه اینطور بوده نخبگان ما عقب تر از مردم حرکت می کردند...
دادو فریا د مردم با تکرار لفظ اخراجی ها اخراجی ها سالن را می لرزاند..داوران و مسئولین زورکی می خندیدند و سرخ می شدند...من گفتم از اکبر عبدی و شریفی نیا و امین حیایی و خیلی هایی که به خاطر وجود من در این فیلم به انها ظلم شد غذر می خواهم..
در اخر هم گفتم سینمای ما شبیه سیاست ماست همان باند بازی و مافیا و انحصار طلبی ..من اگر نتوانم دیگر فیلم هم بسازم همین یکی برای زدن پوز برخی بس بود..من بچه که بودم دوست داشتم قاضی شوم اما امروز با دیدن این قضاوت ها دیگر دوست ندارم هیچ وقت قاضی شوم..
مردم فریاد می زدند و اسم فیلم و مرا می بردند گرچه من دیگر صدای انها را نمی شنیدم مثل فیلم اسارتاکوس شده بود انگار من به جای انها جنگیده بودم و ....
پرستوئی پشت تریبون رفت و گفت از خدا می خواهم به همه ما صبر بدهد..
خواستم بگویم عدالت از صبر زیبا تر است که دیگر ......